هویت نقطه آغاز شناخت، دوستی و همراهی ست. هویت حتی نقطه آغاز شناخت ما از خودمان است. حتی اگر قرار باشد یک روز یا حتی یک ساعت زندگی کنیم باید بدانیم کی هستیم؟ چی هستیم؟ کجا هستیم و کجا می خواهیم برویم؟ فقط با پاسخ به این پرسش ها و «یافت و ساخت هویت» است که ان یک ساعت برایمان معنا پیدا می کند.
هویت همیشه برای انسان در پیشگاه خودش، قوم، دوستان، جامعه و حتی اقتصاد و دانش اهمیت و اولویت داشته است. در عصر انفجار اطلاعات و ارتباطات هویت معنایی پر رنگ تر برایمان پیدا کرده است و می کند. بخشی از ساخت هویت فردی یکایک ما در فضای مجازی (اینترنت) رقم می خورد.
شبکه های ارتباط مجازی نازل ترین سطح هویت ما در فضای مجازی ست و «کسب و کار مبتنی بر وب و اینترنت» سطح عالیه آن.
با این مقدمه و تاکید بر اهمیت موضوع هویت؛ سعی می کنیم «درباره ما» ی کیاکبو هم معرف هویت ما و هم سازنده هویت ما باشد.
خانه سوز و آشیان پرداز می باید شدن با نسیم صبح هم پرواز می باید شدن
چون قفس در هم شکست از خود رمیدن مشکل است پیشتر آماده پرواز می باید شدن
تا زبان آور شوی چون شمع در دلهای شب با خموشی روزها دمساز می باید شدن
اختراعات، ابتکارات و ابداعات بزرگ بشری از آرزوهای فردی و جمعی ما انسان ها آغاز شده اند.
با تلاش و پشتکار خستگی ناپذیر، «ایده ها به بار» می نشینند و به عملی عینیت یافته بدل می شوند و در این بین، «شکست» بدیهی ترین و طبیعی ترین نتیجه اولیه حاصله است که مسیرمان تا موفقیت را بیش از پیش روشن می سازد.
بسته به میزان شدت و قوت آرزوهایمان است که ایده ها بارها و بارها در بوته عمل آزموده می شوند و با تبدیل شدن «ایده ها» به «برنامه ها» و «برنامه ها» به «فعالیت های عملیاتی و اجرایی» با تمام وجود سعی در تحقق برآورده شدن آرزوهایمان می کنیم.
من آرزو کردم و به راه افتادم، من بودن را نقص دانستم و جمعی دو نفره تحت لوای کیا نیت شرق را سامان بخشیدم و شکست روزی ام بود تا شدت آرزو و خواستنم در طول زمان محک زده شود. جمع دو نفره مان از هم گسست اما من نیمچه هویتی از پس این رویدادها یافته بودم و در پایان که شروعی دیگر بود باز من بودم و یک آرزو و تلاشی بی سرانجام!؟
در طول این سال های طولانی که سپری شد من بودم و یک آرزو !؟
و من از «آرزو کردن» و «هزینه دادن برای آرزوهایم» نترسیدم و همیشه راهور این راه بودم گه تند و شتابان و گه خسته و رنجور
شرکت کیانیت یکی ازهمان آرزوهای انسانی ست.
آرزوی یک جوان فارغ التحصیل دانشگاهی که برایش زمان،انرژی، دانش و جوانی اش را داد و بارها شکست خورد اما از پای ننشست به گونه ایی که در هر زمان و مکان و سمت شغلی که حضور یافت گوشه چشمی به آرزویش داشت. آرزوی یک شرکت دانش بنیان به نام کیانیت!؟
مهم نیست که ساختار رسمی کشور و متولیان امر چه تعریفی از شرکت دانش بنیان دارند یا چه ضوابطی را برایش در نظر گرفته اند! البته نه اینکه مهم نباشد، مهم است؛ اما نه به اندازه آنکه تو و آرزویت در یک در هم تنیدگی پیچیده دمادم هویتی جدید و بدیع از خود خلق کنی.
تجربه های کاری و بازاری ام به من آموخته است تعاریف رسمی و تشریفات قانونی مهم هستند اما نه به اندازه بازار!؟
؛ تو و شرکتت را به عنوان یک شرکت دانش بنیان بشناسد. از بازار مهم تر خودت هستی که آرزوی پرواز در سر داری!؟ خودت اگر بپذیری که من این نقش را بایستی در جامعه ایفاء کنم و به سبب ایفای چنین نقشی در جامعه نیازی از نیازهای جامعه را به صحت و درستی برطرف کنم و مابه ازای نیازی که برطرف کرده ام، پول دریافت کنم. پس هر سختی باشد به جان می خری تا روزی را ببینی که چنین نقشی را ایفاء می کنی. روزی را خواهی دید که دیگر انسان دوپا و دونده بدون بال و پر از پرندگان بیشتر و مرتفع تر پرواز کند.
تاسیس شرکت کیانیت شرق
غیر فعال شدن شرکت
شرکت کیانیت در مسیر احیاء
از کیا نیت تا کیانیت دانش بنیان
تجهیز منابع شرکت
انسان های با انگیزه و دانش مند مهمترین مبع اقتصادی کیانیت